به گزارش قدس آنلاین، روشن است که این حیات و زنده بودن غیر از «زنده یاد» ی است که از نام نیک و پیشقدم بودن در کارهای خیر پدید میآید و سعدی با اشاره به آن چنین سروده است:
سعدیا مرد نیکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نیکویی نبرند
این حیات، حتی غیر از حیاتی است که حکما برای روح قایل هستند و میگویند: روح، فنا نمیپذیرد و آدمی با مرگ از عالمی به عالم دیگر منتقل میشود، بله از سنخ حیاتی است که لسان الغیب با اشاره به آن گفته است:
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لذتِ شربِ مدامِ ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالَم دوام ما
این، حیاتی برتر از سایر حیاتهاست که اختصاص به اولیای خدا دارد و نمونه آن را قرآن کریم برای شهدا اثبات کرده میفرماید:
هرگز مگویید کشتهشدگان در راه [احیای دین] خدا مردهاند، بلکه آنان زندگانی هستند که شما نحوه زندگیشان را درک نمیکنید؛ «ولاتقولوا لمُن یقتل فی سبیل الله اموات بل أحیاءٌ ولکن لاتشعرون» (۱).
گاهی نیز چنین پنداری را باطل دانسته و فرموده است:
هرگز مپندارید که کشته شدگان در راه خدا مردهاند، بلکه آنان زندگانی روزی خور در نزد خدا هستند؛ «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتاً بل أحیاء عند ربهم یُرزقون» (۲).
براساس این آیه حیات شهید، حیاتی ویژه در پیش خداست که به طور طبیعی اختصاص به مؤمن خواهد داشت، در حالی که «زنده یاد» بودن و «نیک نام» شدن، اختصاص به مؤمن معتقد به خدا و قیامت ندارد، بلکه کفار نیز میتوانند نام نیک از خود به یادگار بگذارند. از سوی دیگر در آیه قبل تصریح کرده است که شما نمیتوانید نحوه زندگی شهید را ادراک کنید: «ولکن لا تشعرون»، در حالی که زنده یاد بودن را هر کسی میتواند بفهمد و اساساً انسانهای غیرموحد بیشتر از دیگران دنبال آن هستند، وگرنه انسان های موحد بیشتر به اخلاص و عمل کردن برای رضای خدا میاندیشند.
اگر شهید جبهه ایمان از چنین حیاتی برخوردار است، امامان نور به طریق اولی
از این حیات و بلکه برتر از آن برخوردارند؛ زیرا نه تنها جملگی به شهادت رسیده و از این مقام برخوردارند، بلکه شهدا از برکت هدایت آنها به چنین رستگاری و بهرهمندی میرسند.
شواهد دیگری نیز زنده بودن ائمه اطهار علیهم السلام را تأیید میکند:
۱. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
هر کس مرا بعد از وفاتم زیارت کند، مثل آن است که در زمان حیاتم به زیارت من آمده باشد و در روز قیامت شاهد و شفیع او خواهم بود؛ من زارنی بعد وفاتی کان کمن زارنی فی حیاتی و کنت له شهیداً و شافعاً یوم القیامة(۳).
۲. اولیای الهی نه تنها زندهاند و کسی نزدیک مزارشان به آنها سلام دهد، میشنوند، بلکه از راه دور هم میتوان به آنها سلام داد: «من صلّی علیَّ عند قبری سمعته و من صلی علی من بعید بُلغتُه» (۴).
امام صادق علیه السلام فرمود:
اگر کسی از شما در نقطه دوردستی قرار گرفت به گونهای که رفتن برای زیارت امام بر او سخت طاقت فرساست، به پشت بام خانه خود برود و دو رکعت نماز بخواند و با اشاره کردن به قبرهایمان، سلام و صلوات بر ما بفرستد که به ما خواهد رسید؛ اذا بعدت بأحدکم الشقه و نأت به الدار فلیعل علی منزله ولیصل رکعتین ولیؤمِ بالسلام إلی قبورنا فإن ذلک یصل إلینا(۵).
صحت زیارت از دور و آگاهی آن ذوات نوری از چنین زیارتی نشان میدهد که حیات ائمه علیهم السلام حیات برتر است.
۳. آنها شاهد بر اعمال امت هستند و در روز قیامت شهادت میدهند، شهادت بر اعمال و تحمل آن ملازم با حیات و ادراک است.
گفتنی است که همه فرقههای اسلامی، معتقد به این گونه حیات برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هستند؛ حتی وهابیان حجاز نیز که خود را یگانه پرچمدار توحید ناب میدانند و سایر فرقههای اسلامی را مشرک میشمارند، چنین اعتقادی دارند. از این جهت آیه کریمه «یا أیها الذین ءامنوا لا ترفعوا أصواتکم...»( ۶) را بر روضه منوره آن حضرت ثبت کرده و همواره با ایما و اشاره از زائران میخواهند که حرمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را نگه دارند و صدای خود را در محضر آن حضرت بلند نکنند. بدین ترتیب، حیات و مرگ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیهم السلام) یکسان است؛ یعنی مرده آن ذوات نوری به منزله زنده آنهاست؛ چنانکه زندگی عدهای از تبهکاران همانند مرگ است. همین طور خواب و بیداری آنها نیز مساوی است. امام صادق علیه السلام میفرماید:
ابوذر (رضوان الله تعالی علیه) دنبال پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله و سلم) میگشت. به وی گفتند: پیامبر در فلان باغ حضور دارد، ابوذر به سمت آن باغ رفت. متوجه شد پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله و سلم) در گوشهای خوابیده است. بیدار کردن آن حضرت بر ابوذر گران آمد. تصمیم گرفت آن حضرت را بیازماید که آیا خوابیده است یا بیدار. از این رو شاخه خشکیدهای را شکست تا صدای آن به گوش پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) برسد (به طور طبیعی اگر بیدار باشد صدای آن را میشنود و چشم خود را باز میکند و اگر چشم خود را نگشود، معلوم میشود خواب است). پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صدای شکستن شاخه درخت را شنید، سر خود را بلند کرد و فرمود: ابوذر! میخواهی مرا امتحان کنی؟ آیا نمیدانی که من اعمال شما را در خواب نیز مشاهده میکنم، آن گونه که در بیداری شاهد آن هستم. چشمهای من میخوابد، ولی قلبم نمیخوابد؛ زید الشحام قال: سمعت أبا عبدالله علیه السلام یقول: «طلب أبوذر رسول الله صلّی الله علیه و آله فقیل: إنه فی حایط کذا و کذا فتوجه فی طلبه فوجده نائماً فأعظمه آن یُنبهه فأراد أن یستبری نومه من یقظته فأخذ عسیباً یابساً فکسره لیُسمعه صوته فسمعه رسول الله صلی الله علیه و آله فرفع رأسه فقال: یا أباذر! تخدعنی؟ أما عَلمتَ أنی أری أعمالَکم فی منامی کما أراکم فی یقظنی إن عینی تنامان و لاینام قلبی» (۷).
اکنون با روشن شدن معنای سلام و مقصود از تسلیم، میتوان فهمید که چرا بیشتر زیارتنامهها یا همه آنها با سلام شروع و در همه قسمتهای آن، تسلیم تکرار میشود.
از سویی سلام، اسمی از اسمهای ذات اقدس باری تعالی است. راز این نامگذاری آن است که معنای سلام و حقیقت آن در اصل مختص خدای سبحان است، از او نازل میشود و به دیگران میرسد، ذکر آن موجب برکت و میمنت است، دوام ذکر آن سبب کثرت یاد و نام محبوب میشود و شاید یکی از اسرار تأکید دین مقدس اسلام بر سلام کردن، همین امور باشد.
از آنجا که این اسم خارج از ذات اقدس ربوبی است و از مقام فعل او انتزاع میشود، مظهر طلب میکند و از اسمهای فعلی خدا شمرده میشود؛ بدین ترتیب منافاتی ندارد که این اسم مبارک، هم بر خدای سبحان اطلاق شود و هم بر مظاهر تام و تمام او، مانند اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام.
از این رو نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در سفر معراج بعد از توجه و التفات به صفوفی از ملائکه و انبیا و مرسلین به آنها سلام کرد. خداوند متعال به او فرمود:
سلام، تحیت، رحمت و برکات تو و ذریّهات هستید؛ أن السلام و التحیه و الرحمه و البرکات أنت و ذرّیتُک. ( ۸)
*** متن فوق برگرفته از کتاب ادب فنای مقربان اثر حضرت آیت الله جوادی آملی می باشد
پی نوشته ها :
۱- سوره بقره، آیه ۱۵۴.
۲- سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.
۳- بحار، ج ۹۷، ص ۱۴۳.
۴- کسی که نزد قبرم به من سلام کند، میشنوم و کسی که از دور به من سلام کند، به من میرسد (بحار، ج ۶، ص ۲۵۴).
۵- تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۱۰۳، باب ۴۷، ح ۱.
۶- سوره حجرات، آیه ۲.
۷- مجمع الرجال، ج ۲، ص ۵۷، به نقل از رجال کشی، ج ۱، ص ۱۲۴ جمله آخر در نهج الفصاحه، شماره ۱۱۸۰ آمده است.
۸- کافی، ج۳، ص، ۴۸۶
منبع: مجله زائر
انتهای پیام/
نظر شما